کد مطلب:315166 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:389

مورد غضب حضرت عباس قرار گرفت
3- یكی از موثقین از مرحوم حاج ملا آقاجان زنجانی كرامتی را این گونه نقل كرد، وی گفت:

وقتی به كربلا رفته بودم، شب ها در ایوان صحن امام حسین علیه السلام می خوابیدم، عادت داشتم كه اول شب به زیارت حضرت عباس علیه السلام می رفتم. یك شب دیدم دو جوان به حرم آمدند. یكی از آنها می خواست حرفی بزند كه ناگهان به زمین افتاد و دیگری فرار كرد.

جلو رفتم، دیدم بدن این جوان سیاه شده و استخوان های او مثل كسی است كه در هاون كوبیده شده. وقتی خواستند او را بلند كنند، هر طرفش را كه می گرفتند طرف دیگر مثل مشك دوغ به زمین می ماند.

اقوام آن جوان اطراف او جمع شدند بزرگ قبیله نزد او آمد و به روی آن جوان، آب دهان انداخت و گفت: او را به كنار قبر امام حسین علیه السلام ببرید، چون هر كس مورد غضب حضرت عباس علیه السلام شده باشد ممكن است به بركت امام حسین علیه السلام مورد لطف قرار گیرد.

جوان را به ایوان حضرت امام حسین علیه السلام - نزدیك محلی كه من آنجا می خوابیدم - آوردند. تا سه شب جوان به همان حالت و در همان مكان بود كه نیمه های شب سوم دیدم جوان تكان خورد و سرانجام بلند شد و اقوام او مطلع گردیدند و دور او جمع شدند.

آن جوان به اقوامش گفت: مرا به حرم حضرت عباس علیه السلام ببرید.

چون نزدیك صحن آن حضرت رسید، گفت: ای آقا! از شما انتظار نداشتم كه مرا این گونه در مقابل دشمن رسوا كنید.

او داستان خود را این گونه بیان كرد: جوانی آن شب همراه من به حرم آمد.



[ صفحه 385]



پانصد فلس خود را طلب از من خواست و مكرر به من گفت: پول مرا بده.

ولی چون پول نداشتم نمی توانستم ادا كنم، معطل می كردم، یك شب زیاد به من فشار آورد، من هم طلب او را انكار كردم.

گفت: قسم یاد می كنی؟

گفتم: آری.

با هم به صحن آمدیم، همین كه خواستم به آقا قسم بخورم به زمین افتادم و دیگر چیزی نفهمیدم تا امشب كه در همان حال بی هوشی دیدم حضرت عباس علیه السلام به زیارت برادرشان، امام حسین علیه السلام آمد و با پای مباركشان به من اشاره كرد كه: بلند شو.

من متوجه شدم كه در اثر اشاره ی ایشان شفا یافتم و قادر به بلند شدن هستم.